این روزا حتی بیشتر از سلام از کلمه ی قرنطینه استفاده میکنم.

نمیدونم شاید میخوام یادم بمونه چه دوران غریبی رو گذروندیم!

____________

مامان میگه دیگه خسته شدم میخوام برم بیرون.

خونه و اینا نه! میخوام بزنم به در و دشت!

.

میفهممش.منم دلم برای طبیعت تنگه.ولی مخالف اکید قرنظینه شکنی ام!

حالا میگه خواستی بیا نخواستی نیا.

نمیرم.

بعد از این همه فکر کنم بهتره چند ساعتی دور باشیم از هم!

آخه نمیدونین که.

من و مامان سنگ چخماخیم(flint) تو این روزا.

از بغل هم رد میشیم جرقه پرتاب میکنیم!

_____________

پی اس: بالاخره shining رو دیدم.

جلوه های ویژه درسته اون موقع اونقدر پیشرفت نکرده بوه.

ولی بی امکانات قلبم رو به تپش انداخت این فیلم!


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها